رنج جهاد

«جهاد» نامی است برای مدیریت کردن رنج؛ می‌روی به استقبال رنج، جهادگرانه، آن‌وقت بسیاری از رنج‌های نابه‌جا را کاهش می‌دهی. بالاخره رنج که هست عزیز من،همین‌جوری مگر کسی به جایی می‌رسد؟ امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید وسط روز می‌رفت دنبال کار کردن برای معاش. می‌فرمود من می‌خواهم سختی کار کردن برای تأمین معاشم را خدا ببیند. (کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَخْرُجُ فِی الْهَاجِرَةِ فِی الْحَاجَةِ قَدْ کُفِیَهَا یُرِیدُ أَنْ یَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَى یُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ. من لایحضره الفقیه/3/163)

رنج جهاد

«جهاد» نامی است برای مدیریت کردن رنج؛ می‌روی به استقبال رنج، جهادگرانه، آن‌وقت بسیاری از رنج‌های نابه‌جا را کاهش می‌دهی. بالاخره رنج که هست عزیز من،همین‌جوری مگر کسی به جایی می‌رسد؟ امیرالمؤمنین علی(ع) می‌فرماید وسط روز می‌رفت دنبال کار کردن برای معاش. می‌فرمود من می‌خواهم سختی کار کردن برای تأمین معاشم را خدا ببیند. (کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَخْرُجُ فِی الْهَاجِرَةِ فِی الْحَاجَةِ قَدْ کُفِیَهَا یُرِیدُ أَنْ یَرَاهُ اللَّهُ تَعَالَى یُتْعِبُ نَفْسَهُ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ. من لایحضره الفقیه/3/163)

۴ مطلب با موضوع «رنج جهاد» ثبت شده است

۱۷
ارديبهشت

آماده شو برادر، وقتِ رفتن است.

 

 

آماده شو برادر، وقتِ رفتن است.

چکمه‌هایت را بپوش، ره‌‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن. ...

آدمی‌زاد، اسیر خویشتن خویش است و تا به سفر نرود از عالم خویش باخبر نمی‌شود. خانه، محل سکونت است و مومن، اهل سکون نیست. شهر و خانه، تمثیل سکونند. و دشواری هجرت، در دل‌کندن از خانه‌ی عادات و دیار تعلقاتی‌ست که با آنها انس داریم.

و چگونه پای سلوک در طریق حق گذارد آنکه توان هجرت ندارد؟!

آوارگی، شرط انس گرفتن با حق است. انس حضور، اجر آوارگی برای حق است. خانه، خانه‌ی الفت‌های دنیایی‌ست. کوچه، کوچه‌ی تعلقات است و شهر، مهبط عادات!

کمال در آزادی‌ست و آزادی، در نفی تعلقات و رهایی از عادات؛ خانه، خانه‌ی تعلقات است و شهر، مهبط عادات، و اگر نبود دشواری‌ها و ابتلائاتی که خداوند، انسان را بدان می‌آزماید‌، جوهر حقیقی وجود انسان همواره پنهان می‌ماند. حیات مومن، در ترک ماندن است اگر نه، عادات و تعلقات، او را به بند می‌کشد و از درونشان، مرداب عفن ظاهر می‌شود. هرچند، هجرت دائم، مرداب‌های عفن وجودشان را خشکانده‌است.

شهید آوینی

***

آماده شو برادر، وقتِ رفتن است.

چکمه‌هایت را بپوش، ره‌‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن. ...

راه طولانی است و دشوار! اما ای عزیز، تو خود می‌دانی، راه حق، محفوف در بلایا و دشواری‌هاست، اما از این دشواری‌ها شیرین‌تر هیچ نیست! وقتی تعالی ارواح ما، در مبارزه و جهاد باشد، دشواری‌ها نیز نعمتی‌ست که باید شکرگزار آن باشیم.

دشواری‌ها، نعمتی‌ست که چون آتش، صلصال وجود ما را در کوره‌ی امتحان می‌گدازد و ما را به مقام قرب می‌رساند. کوه، ریزش می‌کند تا ما تزکیه شویم و استقامت پیدا کنیم! و صخره‌ها نیز راه را بر ما می‌بندند تا صبرمان را بیازمایند. و آنچه به انسان، استقامت و صبر می‌بخشد، رضایت خداست. هرچند ما را اجبار و اکراه بدین‌جا نکشانده است که دشواری‌ها، راه بر ما ببندند. هیچ‌چیز نخواهد توانست ما را از راهی که فطرت الهی راهبر آن است؛ باز دارد. رودخانه، راه خویش را به سوی دریا خوب می‌شناسد!

رنج، عرصه‌ی ظهور حقیقت انسان، یعنی آن ذخایر پنهانی‌ست که تا در کوره‌ی بلایا گداخته نگردند، ظاهر نمی‌شود. جوهر حقیقی کمال انسان، در مقابله با دشواری‌ها ظاهر می‌گردد و اگر جز این بود، خداوند هرگز مؤمنین را به ابتلائات دچار نمی‌کرد.

جاذبه‌ی خاک، تن را به پایین می‌کشد و جاذبه‌ی آسمان، روح را به بالا؛ و انسان در حیرت میان این دو جاذبه، راه خود را به سوی حق باز می‌شناسد.

انسان کافر، روح را در خدمت اهوای تن می‌خواهد، و مومن، بدن خود را به مثابهِ مرکبی برای تعالی روح خویش به کار می‌گیرد و اینچنین اگر مرکب جسمش نیز، دچار ضعف و نقصی شود، با قوت روح بر آن غلبه می‌یابد. هرچند انسان مومن، این‌همه را جز انجام وظیفه نمی‌داند و حق با اوست. آنانکه می‌پندارند از حدّ انجام وظیفه فراتر رفته‌اند گرفتار عُجب‌اند. و آنکه گرفتار عُجب است از حق باز میماند!

***

آماده شو برادر، وقتِ رفتن است.

چکمه‌هایت را بپوش، ره‌‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن. ...

شأن انسان در این است که هجرت کند و از زمان و مکان و مقتضیات آنها فراتر رود و غل و زنجیر جاذبه‌ی دنیا را از دست و پای روح خویش بگشاید و در آسمان لایتناهی ولایت پرواز کند. و کسی این مقام را در خواهد یافت که از خود و آنچه دوست دارد بگذرد. برای رسیدن به مقام قرب، تنها از خود گذشتن کافی‌ست؛ اگر‌چه تنها از خودگذشتن کافی باشد، اما این نه در توان هر تازه رسیده‌ای‌ست.

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی، باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی و از زمان و مکان و مقتضیات آنها فراتر روی و غُل و زنجیر جاذبه‌های دنیایی را از پای اراده‌ات بگشایی و هجرت کنی. حب حسین در دلی که خودپرست است بیدار نمی‌شود. به یاد‌آر فرموده‌ی صاحب‌الزمان را، که ما را به اعمالی فرا‌خوانده‌اند که به محبتشان نزدیک‌تر است: "فلیعمل کل امرء منکم ما یقرب به من محبتنا" ...

و به راستی مگر محبت آنان در چیست؟ در محبت حسین! محبّ حسین محبوب خداست و کدام راه از این نزدیک‌تر؟

 

***

آماده شو برادر، وقت رفتن است.

چکمه‌هایت را بپوش، ره توشه‌ات را بردار و هجرت کن ...

مهاجر، دل به ماندن نسپرده است و حیات دنیا را سفری می‌بیند کوتاه، از مبدأ تولد تا مقصد مرگ، و اینچنین، به حقیقت عالم نزدیک‌تر است.

انسان در باطن خویش با حق پیوند دارد. اما آنچه او را از حق باز می‌دارد؛ جاذبه‌ی خاک است که به سوی پایین می‌کشد و اینچنین، فطرت او محجوب می‌ماند و کدورت گناه، صفای باطن او را که آیینه‌ی نور حق است می‌پوشاند و "نور‌الانوار رب" در آن تجلی نمی‌یابد.

 

***

آماده شو برادر، وقتِ رفتن است.

چکمه‌هایت را بپوش، ره‌‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن. ...

لاجرم، راه کمال انسان، از میدان جهاد می‌گذرد. و وای بر آنکس که در صحرای محشر سر از خاک بردارد و نشانه‌ای از معرکه‌ی جهاد در بدن نداشته باشد.

باب جهاد، باب خاص اولیاء خداست و دری نیست بر هرکس که دم از مسلمانی می‌زند گشوده‌ شود. و مردان حق را سزاوار نیست که راهی جز این در پیش گیرند.

شأن انسان در ایمان، هجرت، و جهاد است و هجرت، مقدمه‌ی جهاد فی‌سبیل‌الله است. هجرت، هجرت از سنگینی‌هاست و جاذبه‌هایی که تو را به خاک می‌چسباند. چکمه‌هایت را بپوش و ره‌توشه‌ات را بردار و هجرت کن که پیامبران نیز همه آمده‌اند تا تو را از سنگینی‌ها رها کنند و زنجیر جاذبه‌ی خاک، از دست و پای اراده‌ات  بگشایند.

غایت خلقت جهان، پرورش انسان‌هایی است که در برابر شدائد، بر هرچه ترس و شک و تردید و تعلق است غلبه کنند و حسینی شوند. که حسین(ع)، مظهر حق‌طلبی و عدالت‌خواهی است.

آماده شو برادر، وقت رفتن است.

چکمه‌هایت را بپوش، ره توشه‌ات را بردار و هجرت کن، امام حسین در صحرای کربلا منتظر توست ...

 

  • *****
  • جملات بالا برگرفته از کتاب گنجینه آسمانی است.
  • احمد خیبری
۱۰
ارديبهشت

موضوع اصلی تربیت دینی، جهاد با نفس است؛ نه موضوعاتی مانند دوری از حسادت، تکبر، تنبلی، حرص، حسرت، صداقت داشتن،مهربان بودن و... . خط عملیاتی ما، مبارزه با تمایلات نفسانی است. میزان ارزش هر کسی به میزان اهتمامی است که در جهاد با نفس دارد. میزان آلودگی و سیاهی هر کسی هم مربوط به اشتباهاتی است که در مبارزه با نفس دارد. اگر کسی در جهاد با نفس ناموفق باشد، در بدی هایی مانند حسادت، تکبر، حرص و...، خود را نشان می دهد. و اگر کسی در جهاد با نفس موفق باشد، مقداری از این موفقیت در نماز اول وقت، مقداری در مهربانی با دیگران، و مقداری در سایر خوبیها تجلی می کند.

مشابهت های جهاد اکبر و جهاد اصغر:

1-نورانیت وفضای معنوی

همان فضای خوش و زیبایی که در جهاد اصغر، قابل تجربه است، در جهاد اکبر و مبارزه با نفس هم وجود دارد. حتی صفا و زیبایی در جهاد اکبر بسیار بزرگتر و جذّا بتر از زیبایی های فضای جهاد اصغر است. همان شب های نورانی و زیبایی که در زمان دفاع مقدس در جهاد اصغر رونق داشت را می توان در دوران جهاد اکبر تجربه کرد. حتی در جهاد اکبر فضای معنوی فوق العاده تری را می توان تجربه کرد. در جهاد اصغر با گذشتن از جان و مال می فهمیدی که خدا چقدر تو را تحویل م یگیرد، در جهاد اکبر هم وقتی
که از هوای نفس می گذری، خدا بسیار بیشتر تو را تحویل می گیرد و نورانیت بیشتری نسبت به فضای جهاد اصغر به دست می آوری

2- احساس خطر از جانب دشمن 

مشابهت دیگر جهاد اکبر و جهاد اصغر در حضور دشمن و خطری است که از جانب دشمن احساس می شود. در جهاد اصغر وقتی دشمن را حس می کنی و متوجه خطری که از جانب او تو را تهدید می کند، می شوی، بیشتر به خدا پناه می بری و معنویت را تجربه می کنی. در جهاد اکبر هم باید دشمن را ببینی تا بتوانی مراقب خودت باشی و از خدا کمک بخواهی.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)می فرمایند: دشمن ترین دشمنان تو، نفس تو است که بین دو پهلوی تو قرار دارد.

3- سختی و دشواری و نیاز به شجاعت

هم جهاد اصغر و هم جهاد اکبر هر دو سخت هستند و جهاد در هر دو میدان به شجاعت نیاز دارد. البته شجاعتی که برای جهاد اکبر لازم است بیشتر از شجاعتی است که برای جهاد اصغر لازم است.

ترس از دست دادن لذّت  است. ترس از دست دادن آبرو، ترس ازدست دادن فرصت  روی شجاعت تأثیر منفی می گذارد و اینها از دشواری های جهاد اکبر است.

4- عشق و علاقه به خدا و آخرت

حضرت امام(ره) می فرمودند بسیج مدرسة عشق است و بر علاقه و عشق و محبت به خدا در دفاع مقدس و جهاد اصغر تأکید می کردند. این اهتمام به خدا و مهم شدن آخرت، در جهاد اکبر بیشتر است. کسی که در جهاد اصغر عاشق خدا می شد و گریه می کرد که خدایا من دوست دارم بیایم پیش تو، این احساس را در جهاد اکبر بیشتر خواهد داشت.

(به نقل ازپایگاه اطلاع رسانی بیان معنوی:www.bayanmanavi.ir)

۰۳
ارديبهشت

چند سالی است که نام سال را با رنگ وبوی اقتصادی می بینیم وامسال نیز اما آنچه که امسال را متمایز می کند از سالهای اخیر وجود موضوعات همراه با اقتصاد است که آنها هم هرکدام جایگاه عظیم دارند وچه بسا مهمتر از اقتصاد کما اینکه مهمتر از اقتصاد، فرهنگ است چرا که اگر اصلاح الگوی اقتصادی ما هم ریشه در فرهنگ دارد بگذارید ادامه دهم در ادامه به فرهنگ برمی گردم اما موضوع دیگر امسال عزم ملی است که این هم بر می گردد به یک تلاش وهمت مضاعف نه دسطح یک اداره فقط ویا یک سازمان ونه حتی فقط یک قوه بلکه گامی بلند می خواهد در سطح همه ملت سربلند ایران چه دولت چه مجلس وچه دستگاه قضا وچه ما مردم و از همه مهمتر ما جوانان اما آنچه که این عزم را پر معنا تر می نماید مدیریت جهادی است ، مدیریتی برای دو عرصه ی ملی یعنی اقتصاد وفرهنگ.اولین چیزی که باشنیدن نام جهادی برای من متصور می شود نگاه توحیدی آن است که در آن، اول چیز به نظر من اخلاص است وتلاش وکوشش باتمام توان در عین گمنامی البته این گمنامی با تربیت والگوگیری تناقضی ندارد چراکه امام صادق علیه السلام می فرمایند: 

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِالْخَیْرِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ‏ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَعَ.

لذا اصل اول مدیریت جهادی،  تلاش نه برای ارائه گزارش بلکه برای انجام وظیفه وتکلیف وچه بسا حصول نتیجه است بگذریم برگردیم به فرهنگ واینکه نام گذاری امسال ازیک مربه موضوعی تشکیل شده که همه برمی گردد به فرهنگ چرا که اقتصاد فرهنگ است، عزم ملی فرهنگ است، مدیریت جهادی، فرهنگ است و فرهنگ چیزی جز تعالیم دین مبین اسلام نیست.این یعنی فرهنگ ، دین اسلام است ودین اسلام فرهنگ است وراه تحقق دغدغه آقا دربرگشت به تعالیم ناب است وهمچنین الگو گیری از مجاهدان این عرص ونه چیز دیگر. رنجی که برای تحقق این شعار از جنس شعور می کشیم از تبار رنج جهادی است پس پیش به سوی تحقق آن.

اول به خود می گویم 

دوم به خود می گویم

سوم  هم به خود می گویم

...

  • احمد خیبری
۰۱
ارديبهشت

جامعۀ راحت‌طلب که به جایی نخواهد رسید. تفسیر زندگی یعنی مدیریت رنج. یعنی به استقبال رنج برو و مدیریت عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج. فرهنگ غربی ما را به فرار احمقانه از رنج دعوت می‌کند. فرهنگ اسلامی ما را به استقبال عاقلانه از رنج دعوت می‌کند. از دل چنین فکر و فرهنگی، جهاد برمی‌خیزد. امیرالمؤمنین علی(ع) چی می‌فرمودند؟ به استقابل بروید سختی‌ها را، سختی‌ها کاهش پیدا خواهد کرد و الّا سختی‌های بدتری نصیب‌تان خواهد شد، رنج اضافی هم خواهید کشید، مگر می‌تواند کسی رنج نکشد؟(إِنْ لِلنَّکَبَاتِ غَایَاتٍ لَا بُدَّ أَنْ تَنْتَهِیَ إِلَیْهَا فَإِذَا أُحْکِمَ عَلَى أَحَدِکُمْ لَهَا فَلْیُطَأْطِئْ لَهَا وَ یَصْبِرْ حَتَّى تَجُوزَ فَإِنَّ إِعْمَالَ الْحِیلَةِ فِیهَا عِنْدَ إِقْبَالِهَا زَائِدٌ فِی مَکْرُوهِهَا. التمحیص/64 و تحف العقول/201)

  • احمد خیبری